ما زنان مدیر کارآفرین

*آغاز قرن جدید با شروع تاریخ**۰۱/۰۱/۰۱**سالی پر از عشق و اتفاقات قشنگ**سلامتی* *عشق**لذت**تعادل و صلح**برکت**یک عالمه اخبار خوش* *موفقیت* *خوشحالی* *و در کنار همه اینها شـادی و لبخند* ☺*به امـید داشتن یک سال زیبـا*

 

 

ما زنان مدیر کارآفرین...

*رقابت، رفاقت، نفع جمعی**نشر:* گاهنامه مدیر■یک شخص کارآفرین، ۱۰۰ نفر از همکاران هم صنف و رقیب خود را به یک مهمانی شام دعوت کرد. تا از راه بادکنک بازی فایده کار گروهی را به آنها نشان دهد.□میزبان به هر مهمان که از راه میرسید ابتدا خوش آمد می گفت و یک بادکنک می داد و از او می خواست با ماژیک اسم خودش را روی بادکنک نوشته و آنرا در اطاق بادکنک ها بگذارد و سپس وی را به سالن پذیرایی راهنمایی میکرد. ●وقتی که همه ۱۰۰ مهمان دعوت شده در سالن پذیرایی جمع شدند، میزبان از مهمانان حاضر چنین خواست:▪︎لطفا همه مهمانان عزیز به اطاق بادکنک ها بروید.▪︎هر کدام بادکنک خود را بردارید و در فرصت ۵ دقیقه آنرا به سالن اجتماعات بیاورید. ○حاضرین همگی به اتاق بادکنک ها ریختند، هر کسی در جستجوی یافتن بادکنک خودش بود، برخی از آنها عجله می کردند، به دیگران تنه زدند، دیگران را کنار می زدند، همه در تلاش برای دستیابی به تنها بادکنک خود بودند.■وقتی فرصت ۵ دقیقه ای بادکنک یابی به پایان رسید، میزان از همه آنها خواست که به سالن پذیرایی برگردند.□میزبان شمارش کرد. تنها ۱۰ نفر از آنها بادکنک بدست بودند و ۹۰ نفر بقیه دست خالی برگشته بودند و نتوانسته بودند در فرصت ۵ دقیقه بادکنک خود را بیابد و به سالن اجتماعات بیاورند.●میزبان این بار از ۱۰۰ مهمان چنین خواست: ▪︎لطفا همه باهم به اتاق بادکنک ها بروید.▪︎این بار هرکسی اولین بادکنک جلو دستش را بردارد، ▪︎اسم روی بادکنک را صدا بزند، و آنرا به صاحبش تحویل دهد. ▪︎لطفا هر کس در فرصت ۵ دقیقه بادکنک خود را بدست آورد، به سالن اجتماعات برگردد.○هنوز ۳ دقیقه نگذشته بود که همه ۱۰۰ نفر مهمان، به همراه بادکنک خود به سالن اجتماعات برگشته بودند.■میزبان دانا، خطاب به هم ما زنان مدیر کارآفرین...